دو مسیر در برابر نتانیاهو پس از اجرای مرحله اول مذاکرات
آتشبس ۱۰ اکتبر ۲۰۲۵، یک نقطه عطف در جنگ موجود اسرائیل در هفت جبهه بوده است. جنگ با حماس کلیدی ترین در هفت جبهه جنگی است که نتانیاهو از آن سخن گفته چون توجه بین المللی بیشتر را جلب می کند و نزدیک به خانه است. جنگ با جمهوری اسلامی راهبردی تر و دشوار تر است. توافق ترامپ با مشکلات بنیادی اش مزایای فوری ملموسی را برای اسرائیل به همراه دارد: ۱) گروگانها به خانه بازمیگردند، ۲) کمکهای بشردوستانه ارائه میشود، ۳) فشار بینالمللی بر اسرائیل از نوع به رسمیت شناختن دولت فلسطین کاهش مییابد، ۴) تنش سیاسی داخلی تقلیل پیدا می کند و ۵) عملیات نظامی به حالت تعلیق در میآید و در نتیجه به نیروهای دفاعی اسرائیل اجازه میدهد نفسی کشیده و برای عملیات آینده آماده شوند.
این دستاوردها مهم اما مقطعی هستند. چپ اسرائیلی زنده آوردن حتی یک گروگان به خانه را توجیه کننده هزینههای قابل توجهی برای ارتش و جامعه اسرائیل می داند و راست هم برای درست بودن سیاسی مخالفت نمی کند. اما هر ناظر مستمری می داند که ارائه کمکهای بشردوستانه به مردم غزه در تضاد دائمی با نشان دادن تعهد اسرائیل به حداقل رسانی رنج غیرنظامیان اسرائیلی و فلسطینی است. دشوار می توان در حین هدف قرار دادن تروریستهای حماس الزامات اخلاقی و منافع استراتژیک را هماهنگ ساخت.
صلح پایدار یا پیش به سوی درگیری مجدد
مسیر موجود آتشبس به جای صلح پایدار، به سمت درگیری مجدد است. درگیری ناشی از تناقضات اساسی و درونی این توافقنامه است یعنی ۱) خلع سلاح حماس، ۲) انتقال حکومت بدون جایگزین عملی، ۳) عقبنشینی مشروط و ۴) آرمانهای تشکیل کشور فلسطین که با سیاست اسرائیل سازگار نیست. اینها از طریق مذاکره قابل حل نیستند. همچنین برخی از اینها با برخی دیگر در تضاد هستند. حماس از نظر نظامی تضعیف شده اما از نظر سازمانی دست نخورده باقی مانده است. حماس حدود ۱۰ تا ۱۵ درصد موشکهایش را در اختیار دارد و حدود ۷۵۰۰ نیرویش در این دو سال زنده مانده است که این را به دو هزار نفری که ازاد می شوند اضافه کنید. ایدئولوژی آن - مبنی بر اینکه نابودی اسرائیل هم ممکن و هم واجب است - بدون تغییر باقی مانده است. رهبری خارجی آن همچنان از دوحه فعالیت میکند. فرماندهی نظامی آن در غزه نیز علی تخریب مراکز فرماندهی آن د رمساجد و مدارس و زیر بیمارستانها باقی مانده است. زیرساختهای نهادی آن، اگرچه آسیب دیده، اما ظرفیت بازسازی را حفظ کرده است.
مرحله دوم
در حین اجرای مرحله اول قرار است مذاکرات مرحله دوم آغاز شود و تصویر مربوطه بسیار تاریک است. در اینجا آتشبس به توافق پایدار یا به درگیری مجدد تبدیل میشود. مسائل اصلی که نیاز به حل و فصل در مرحله دوم دارند عبارتند از:
۱. خلع سلاح کامل حماس، شامل نابودی سلاحهای باقیمانده، برچیدن تأسیسات تولید و از رده خارج کردن دائمی زیرساختهای نظامی. حماس در پاسخ ۳ اکتبر خود هیچ تعهدی به خلع سلاح نداد و صریحاً اعلام کرد که تا زمان تأسیس دولت فلسطین خلع سلاح نخواهد شد. اسرائیل خلع سلاح را کاملاً غیرقابل مذاکره میداند.
۲. خروج کامل اسرائیل از غزه، شامل تخلیه کریدور فیلادلفیا و مناطق حائل امنیتی. حماس خواستار “خروج کامل اسرائیل از نوار غزه” با “تضمینهای واقعی” برای پایان دائمی جنگ است. اسرائیل اصرار دارد که عقبنشینی منوط به پیشرفت در غیرنظامیسازی با ترتیبات امنیتی دائمی است که تضمین میکند غزه هیچ تهدیدی ایجاد نمیکند. نتانیاهو بارها اظهار داشته که “اسرائیل یک عقبنشینی تاکتیکی انجام میدهد و در غزه میماند” و نیروهای اسرائیلی تا زمانی که غزه از تهدیدات تروریستی در امان باشد، حضور امنیتی خود را حفظ میکنند. طرح ترامپ که عقبنشینی را به “استانداردها، نقاط عطف و چارچوبهای زمانی توافقشده مرتبط با غیرنظامیسازی” مرتبط میکند، هیچ چیزی را حل نمیکند، زیرا ترتیب زمانی آن همچنان مورد اختلاف است.
۳. انتقال حکومت از حماس به تکنوکراتهای فلسطینی تحت نظارت بینالمللی. در حالی که حماس موافقت کرد که از قدرت حاکم صرف نظر کند، ساختار “هیئت صلح” را با ترامپ و بلر رد کرد و اصرار داشت که فقط فلسطینیها میتوانند فلسطینیها را کنترل کنند. تشکیلات خودگردان فلسطین فاقد ظرفیت و اعتبار لازم برای به دست گرفتن کنترل است. اینکه چه کسی واقعاً غزه را اداره میکند همچنان حل ناشده باقی مانده است.
۴. تشکیل کشور فلسطین در طرح ترامپ عمداً مبهم باقی مانده است. این چارچوب فقط اشاره میکند که «وقتی برنامه اصلاحات تشکیلات خودگردان به طور کامل اجرا شود، ممکن است سرانجام شرایط برای مسیری معتبر به سوی خودمختاری و تشکیل کشور فلسطین فراهم شود.» نتانیاهو قاطعانه و بارها تشکیل کشور فلسطین را رد کرده و آن را «جایزه نهایی برای ترور» نامید.
دو مسیر در مرحله دوم
انتخاب راهبردی دولت نتانیاهو در مذاکرات مرحله دوم که مبهم مانده و متنی در مورد آن منتشر نشده در میان دو مسیر متبلور میشود:
۱) یک مسیر شامل پذیرش نتایج جزئی توافق و کردن سر در برف در باب نتایج کلی است:
الف) حماس بیشتر سلاحها (سلاحهای سنگین) را تسلیم میکند اما نه همه آنها را،
ب) اسرائیل از بیشتر سرزمینها اما نه همه آنها عقبنشینی میکند،
پ) انتقال حکومت تا حدی انجام میشود در حالی که حماس نفوذ غیررسمی خود را بر حکمرانان اجرایی حفظ میکند، و
ت) تشکیل دولت فلسطینی همچنان یک احتمال مبهم باقی می ماند. این نسخه بروز دوباره جنگ در سطحی دیگر است.
این مسیر آتشبس افکار عمومی چپ غربی را تا حدی راضی و فضای تنفسی برای اسرائیل ایجاد میکند. همچنین بقای حماس و بازگشت نهایی به درگیری را پس از بازیابی قابلیتهای آن تضمین میکند.
۲) مسیر دیگر شامل اصرار بر اجرای کامل تمام مفاد بندهای باقی مانده در مرحله دوم استک
الف) خلع سلاح کامل،
ب) خروج کامل تنها پس از اطمینان از خلع سلاح،
پ) حذف مطلق حماس از حکومت و رد صریح تشکیل دولت برای نهادهای تروریستی.
این مسیر متضمن به هم ریزی مذاکرات، از سر گیری عملیات نظامی و بازگردادن لات بازیها در خیابانهای غربی است. اما به طور بالقوه ماموریت شکست دائمی حماس را تکمیل میکند.
نمونه های موفق مسیر دوم
انتخاب جدی دولت نتانیاهو میان پیروزی و سازش نیست، بلکه میان تن در دادن به شرایط قبل از ۷ اکتبر و اقدام قاطع و سازگاری راهبردی است. دولت سریلانکا در سال ۲۰۰۹ با انتخاب مشابهی روبرو بود: پذیرش توافقات تقسیم قدرت با ببرهای تامیل و در نتیجه حفظ توانایی آنها، یا تکمیل عملیات نظامی با نابودی کامل آنها علیرغم فشارهای بینالمللی. سریلانکا تکمیل را انتخاب کرد. امروز، ببرهای تامیل وجود ندارند. پرو در برابر راه درخشان با انتخاب مشابهی روبرو شد: مذاکره برای تقسیم قدرت یا دستگیری رهبری آنها و شکستن جنبش. پرو تصمیم گرفت رهبران را دستگیر کند. امروز، راه درخشان یک خاطره تاریخی است. رژیمهای آلمان نازی و ژاپن قبل از ۴۵ با مذاکره به اعتدال نرسیدند، بلکه کاملاً نابود شدند. این نمونههای تاریخی نه از طریق مسیرهای دیپلماتیک، بلکه از طریق تعهد پایدار به دستیابی به پیروزی واقعی صرف نظر از هزینهها، به موفقیت رسیدند. دیپلماسی برای تحکیم پیروزی است و نه تضمین آن.
آتشبس فعلی به اسرائیل این فرصت را میدهد با تقویت دولت ائتلافی خود، کسب حمایت بینالمللی برای از سرگیری احتمالی عملیات، حفظ آمادگی نظامی و توسعه ساختارهای حکومتی جایگزین برای غزه که به تواناییهای تشکیلات خودگردان فلسطین وابسته نباشد، برای نابودی حماس در مرحله دوم آماده شود. اگر مذاکرات مرحله دوم در خلع سلاح کامل حماس و طرد دائمی آن از حکومت موفق شود-که احتمالش اندک است- اسرائیل می تواند سازوکارهای راستی آزمایی آنها و جلوگیری از بازسازی پنهانی حماس حفظ کند. اگر مرحله دوم طبق انتظار فرو بریزد، اسرائیل راهی غیر از عملیات قاطعانه نداردد، نه اینکه آتشبس دیگری را بپذیرد که حماس را در شکل ضعیف حفظ کند.
دو سال عملیات اسرائیل، آسیبپذیری حماس را در برابر فشار نظامی مداوم نشان داده است. رهبری آن از عمدتا از میان رفته، تواناییهای نظامی آن تضعیف شده، کنترل ارضی آن کاهش یافته، منابع مالی آن رو به نابودی رفته و شبکه حمایت بینالمللی آن مختل شده است. اما این سازمان به سختی زنده مانده است. تکمیل شکست آن شاید نیاز به یک سال دیگر عملیات داشته باشد - تخریب جامع تونلها، از بین بردن رهبری باقی مانده، برچیدن نهادی و جایگزینی نهاد حاکم. این مسیر هزینههایی را به همراه دارد: تلفات بیشتر نیروهای دفاعی اسرائیل، انتقادات بینالمللی مداوم، تعهد نظامی طولانی مدت و استرس سیاسی داخلی. اما گزینه جایگزین - پذیرش بقای حماس و قمار بر سر اینکه ترتیبات سیاسی-دیپلماتیک مانع از تجدید حیات آن خواهد شد - درگیری آینده را در شرایطی که احتمالاً نامطلوبتر از حال حاضر است، تضمین میکند.
درس اساسی ۷ اکتبر این است که بازدارندگی مبتنی بر درک متقابل در برابر مخالفانی که ایدئولوژیشان نابودی اسرائیل را صرف نظر از هزینهها میطلبد، شکست میخورد. حمله حماس از نظر نظامی غیرمنطقی بود - این حمله پاسخ ویرانگر اسرائیل را بدون هیچ مسیر واقعبینانهای به پیروزی استراتژیک تضمین کرد. حماس به هر حال آن را آغاز کرد زیرا ایدئولوژی بر محاسبه عقلانی غلبه کرد. این باور که حماس، با تجربه قدرت نظامی اسرائیل، اکنون همزیستی مسالمتآمیز را از طریق ترتیبات حکومت تکنوکراتیک خواهد پذیرفت، عملگرایی تاکتیکی را با شکست استراتژیک اشتباه میگیرد. دشمنان واقعاً شکستخورده شرایط پایان جنگ را مذاکره نمیکنند. آنها بدون قید و شرط تسلیم میشوند یا از هستی ساقط میشوند.
مصالحه مذاکره شده هرگز نمیتواند شکاف میان موجودیت اسرائیل و ایدئولوژی حماس را که مستلزم نابودی اسرائیل است پر کند. برخی از درگیریها از طریق مصالحه و برخی دیگر از طریق پیروزی به پایان میرسند. ۷ اکتبر نشان داد که این درگیری تنها در صورت شکست تام و تمام حماس و حذف تک تک نیروهای آن پایان میگیرد. بی بی برای این شکست راهبردی حماس آماده است اما مشخص نیست احزاب مخالف وی چنین آمادگی ای داشته باشند.
پرسش اساسی این است که مذاکرات مرحله دوم به کجا خواهد رسید: هفتهها، ماهها، و شاید یک سال دیگر تناقضات اساسی نهفته در این توافق آشکار خواهد شد با مقاومت حماس در برابر خلع سلاح، امتناع اسرائیل از عقبنشینی کامل و ناکارآمدی ساختارهای حکمرانی در غزه و درگیر شدن دو طرف. اسرائیل در این مرحله میان دو انتخاب قرار دارد: پیگیری توافق ناکافی که تهدید تروریستی را حفظ میکند یا تکمیل مأموریتی که ۷ اکتبر ضروری ساخت.

