۱. شارلاتانی به نام آرش آرامش می گوید ترامپ جلوی سقوط علی خامنه ای را با آتش بس گرفت. منظر و یاین که بی بی می خواست کار را تمام کند. به این منطق مغالطه آمیز توجه کنید: من برنامه هسته ای را بمباران می کنم اما در کسب و کار تغییر رژیم نیستم. آنها که می خواستند من کار سقوط را برایشان انجام دهم می گویند رژیم را نجات داده ام. بعد هم فرض می گیرند که نتانیاهو داشته سقوط می کرده و ترامپ او را متوقف کرده که همه اینها حدس و گمان است
شارلاتانی را با طلبکاری عمومی که کنار هم بگذارید می رسید به موضع گیری سیاسی (و نه تحلیل) فوق و این که تا کجا می توان در مهمل بافی پیش رفت. این جرثومه تنفر از کجا می داند خود نتانیاهو آتش بس نمی خواسته؟ از آسمان چگونه می توان رژیمی را ساقط کرد؟ او خوی طلبکاری عده ای از ایرانیان را به خوبی تشخیص داده که می خواهند قدرتی دیگر کاری را بر عهده آنهاست انجام دهد. او باعمق خباثت تنفر خودش را با طلبکاران تقسیم کرده است. این طلبکاری ذخیره بی پایان مارکسیسم و اسلامیسم است.
۲. علی اکبرولایتی گفته «اقدام نظامی آمریکا منجر به آسیبهای جدی به تأسیسات هستهای ایران شد.» عراقچی هم قبلا این را گفته بود. چرا این را می گویند: ۱) می خواهند برای امریکا پرونده سازی کنند در دادگاههایی که قضات گرایش ضد امریکایی دارند، ۲) از حملات بعدی پیشگیری کنند، و ۳) ماموران آژانس را هم راه ندهند
۳. نامه ۴۵۰ نفره جهت بایکوت ایران اینترنشنال وضعیت فضای سیاسی و فکری جماعت خود-نخبه باور را در میان ایرانیان به خوبی منعکس می کند. این نامه شش مشکل دارد:
۱) اینها اگر به این شبکه دعوت می شدند بایکوت آنها معنا داشت: خونه کسی رات نمی دن می گی نمی رو انجا و دیرکان رو منع می کنی
۲) اینها سالهاست در مورد وجوه غیر حرفه ای اینترنشنال ساکت بوده اند و به اسرائیل که رسیدند اینتر بد شد، آن هم معرفی کردن نادرست آن به عنوان طرفدار اسرائیل. اینها برنامه های اینترنشنال را دنبال نمی کنند تا ببینند اکثر مهمانان چپ هستند و ضد اسرائیل.
۳) این فلک زده ها هنوز دنبال رسانه ملی هستند: این عین اینترنت ملی و جشن ملی پیروزی بر اسرائیل است. می گویند «در نیم قرن اخیر بعد از انقلاب، رسانههای فارسی خارج از کشور درصدد بودهاند که جای «رسانهی ملی» را بگیرند، که مردم ایران از آن شوربختانه محروم بودهاند.» این قفل مغزها هنوز متوجه نشده اند که رسانه ملی یعنی بوق تبلیغاتی و یک کشور نباید رسانه دولتی یا یک رسانه ملی داشته باشد.
۴) اینها با ذکر عنوان «راست افراطی» اعلاام می کنند که چپ کوفتی ابله هستند و دارند برچسب می زنند.
۵) این اطلاعیه از کارهای درستی که ایران اینتر کرده انتقاد می کند و به انتقادات حرفه ای کاری ندارد.
۶) و ترکیب امضا کنندگان عبارت است از اسلامگرایان، مارکسیستهای لنینیست و استالینیست، ووکها، رجاله ها و مشاطه گران نظام، کاسبان میهن و وطن، اصلاحاتچی ها، دور ریزهای نظام، بازیافت شده های نظام، شارلاتانهای اسلامی، فاندی ها و لابی، و بی بی سی چیها. تنفر از اسرائیل اینها را در کنار هم قرار داده است.
۴. از تکه های پیتزای نظام می توان به تکه های رهبر نظام رسید. هر کسی قسمتی از آن پیتزا و لذا رهبر را می خواهد. رهبری علی خامنه ای سه وجه دارد که هر کدام را طرفی خاص در دعوای موجود در ایران درگیر می کند: مقام تصمیم گیر، حکمرانی و سرکوب. نتانیاهو سر مار یعنی سر برنامه های موشکی و هسته ای و گسترش طلبی را می خواهد اما اگر وی را واژگون کنند هم مشکلی ندارد. شغالهای درون نظام تخت اقا را می خواهند و سر آن دعوا می کنند. اما مردم ضحاک ماردوش و رژیمش را می خواهند تا دفن کنند. نتنایاهو و مردم می توانند به نقاط مشترکی برسند اما هیچ یک نمی توانند در کنار گروه دوم قرار گیرند. با وجود این سه گروه و مطالباتی که دارند بعید است خامنه ای در نهایت سر سلامت از داستان مخفیگاه بیرون بیاورد.
۵.عماد باقی بعد از دو سال سخنرانی های بی بی تازه کشف کرده که اسرائیل می خواسته مردم به خیابانها بیایند و حکومت را ساقط کنند. به قول بچه های امریکایی «دا». کسانی که تحولات روز و مواضع سیاستمداران را دنبال نمی کنند و در سیاست می خواهند جایی داشته باشند به این مشکل دچار می شوند.
باقی در دهه هفتاد خورشیدی به تدریج داشت از نظریه توطئه و افسانه سازی فاصله می گرفت و رفت به سراغ واقعیات و در حوزه مطالعه انقلاب کار قابل توجهی انجام داد که من از آمارهای گردآوری شده وی استفاده کرده ام. اما به نظر می آید دوباره برای قرار گرفتن در چارچوب سیاست وفاق ملی اصلاح طلبان دارد در خدمت جریان اسلامگرایی قرار می گیرد و این جریان بدون داستان سازی ناسزا به «صهیونیزم» کارش پیش نمی رود. وقتی فکر تحلیلی نداشته باشی نمی توانی ایران را از ج ا جدا کنی و به سطح رجاله های بی بی سی سقوط می کنی. گرایش سیاسی فرقه ای و پرچم فروشی کار را به اینجا می رساند: برخی هنوز می خواهند زیر پرچم ج ا بمانند.
او همانند کف بینان و رمالان سیاسی به سراغ «برخی منابع امنیتی» رفته است: «برخی منابع امنیتی گفته اند، هدف، از بین بردن شبکهای از مأموران مخفی اسرائیل صورت گرفته که در روزهای گذشته بازداشت شده اند؛ زیرا این افراد در هفتههای آینده میتوانستند سرپلهای عملیاتی موساد در داخل ایران را فاش کنند.» یک اپسیلن سند و مدرک در مورد این داستان سازی وجود ندارد.
سپس به سراغ کودتا سازی رفته است: «سازماندهی شبکهای از عوامل اسراییل و انتقال چند هزار پهباد و ریز پرنده به داخل کشور و پخش آنها در شهرهای مختلف در بازه مختلف چند ماهه یا چند ساله، تدارک خانههای تیمی و بسترسازی به وسیله اسراییل اینترنشنال، و پیامهایی که قبل از اجرای عملیات برای عدهای از مسئولان نظامی و سیاسی فرستاده شده بود نشان میدهد، کودتای بسیار سنگین در داخل همزمان با یک عملیات ضربتی گسترده هوایی از خارج با پشتیبانی چندین کشور و با ضریب خطای صفر طراحی شده بود که حداکثر ظرف ۴۸ ساعت نتیجه بدهد. نقطه کلیدی طرح این بود که مردم ناراضی و عصبانی به خاطر آنچه در سالها رخ داده با سرکوب سنگین نهادهای نظامی امنیتی و پایین آمدن ریسک به خیابان میریزند و برای متجاوزان فرش قرمز پهن می کنند و کار تمام میشود.» کودتا سازی از تاکتیکهای معمول نظریه پردازان توطئه است.
پس از آن نیز نتیجه معمول بیرون می زند این که در کنار اشغالگران برای ازادی ایران می جنگیم: «به عنوان جمعی از ناراضیان و منتقدان اگر کشور در معرض تهدید و تجاوز قرار گیرد اختلافات مان با حکومت را کنار میگذاریم و یک صدا از ایران دفاع میکنیم.»
very well said! Thanks.